سفرنامه اربعین | در پیاده روی اربعین چه گذشت
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی رسا، امسال نگارنده توفیق یافت در این مراسم باشکوه شرکت کند. با جمعی از دوستان تصمیم گرفتیم از مسیر کاظمین راهی کربلا شویم. از کاظمین فقط عراقی ها راهی کربلا می شوند و همین مساله باعث شد به ما که اندک ایرانی های این مسیر بودیم، احترام ویژه ای بگذارند. وقتی ما را می دیدند واژگان فارسی محدودی که بلد بودند را برای احوال پرسی و تعارف غذا به کار می گرفتند و از این موضوع بسیار احساس رضایت می کردند.
عراقی ها بسیار دوست دارند نظر ایرانی ها را درباره کشورشان بدانند. شاید به خاطر تاریخ دیرینه و همسایگی ما با آنها، این موضوع برای شان مهم است و به خصوص اگر از فرهنگ شان تعریف و تمجید کنید شدیدا خوشحال می شوند. از خاطرم نمی رود مرد عراقی وقتی از پیرمرد ایرانی پرسید: «چای عراقی یا ایرانی؟» و پیرمرد، عراقی را برگزید برق خوشحالی در چشمان مرد عرب دیده می شد! احساس غرور می کرد از این که یک ایرانی چای عراقی را به ایرانی ترجیح می دهد!
مهمان نوازی عراقی ها واقعا خیره کننده است! گویا خدمت به زائر را وظیفه ای سنگین و افتخار آمیز می دانند که اگر در انجامش کوتاهی کنند، سزاوار سرزنش اند. یادم نمی رود فریاد های مرد موکب دار عراقی بر سر کودکش را که جلوی چشم زُوّار او را بابت کوتاهی در انجام وظیفه ملامت می کرد و از او می خواست هر چه زودتر صَمُّون - نانی که در عراق مصرف می شود - بیاورد!
کم توجهی به کودکان یکی از مشکلات فرهنگی عراق است که جا دارد حوزه علمیه نجف و نیز قم درباره اش کار کنند. ما در حد توان چاره ای برایش اندیشیده و به همین خاطر از ایران هدایایی و لو ناچیز تهیه کرده بودیم و در طول مسیر به کودکان می دادیم. وقتی هدیه را می گرفتند، با تمام وجود لبخند می زدند و بلافاصله به مادرانشان گزارش می دادند! لبخند شیرین شان پس از دریافت هدیه، همه ی خستگی پیاده روی را از تن مان بیرون می کرد. این موضوع به خصوص درباره دختربچه ها برجسته تر بود. زیرا از یک سو عاطفیترند و بیشتر محتاج توجه و از سوی دیگر به دلیل سیطره فرهنگ مردسالارانه در عراق، کمتر مورد محبت قرار می گیرند.
مساله دیگری که توجهم را جلب کرد کدورت میان شیعه و سنی بود. متاسفانه در سال های اخیر فضای بدبینی و سوء ظن میان این دو گروه بزرگ مسلمان تشدید شده است. خاطرم هست وقتی یک شب را برای استراحت در منزل یکی از بچه های الحشد الشعبی توقف کردیم جوانان مجاهد و مقاومی را دیدیم که اگر چه به گفتمان مقاومت و جمهوری اسلامی اعتقاد داشتند اما نسبت به اهل سنت شدیدا بدبین بودند. جالب این جاست که جوانی سُنّی هم میان آن ها بود که گاهی سر به سر خودش و عقایدش می گذاشتند و بنده ی خدا به علت نجابت سکوت می کرد! آن شب با این جمع سه نفره حدودا یک ساعت درباره ضرورت وحدت شیعه و سنی و احترام به عقاید و تاکید بر اشتراکات صحبت کردم. سخنانم با استقبال آن جوان سنی همراه شد. هر چند آن دو شیعه، کمتر استقبال کردند! بعد از پایان گفتگو، وقتی می خواستم برای استراحت به اتاق بروم جوان سنی شماره ی تلفنم را گرفت. به سوی اتاق که می رفتم شنیدم به آن دو گفت «تفکیرُه وردة» ( فکرش مانند گل است ) این ماجرا و مانند آن که در طول سفر بسیار رخ داد حکایت از تشنگی جوانان و کوزه ی سرگردان حوزه های علمیه عراق و ایران دارد.
نکته جالب دیگر، پیگیری مداوم عراقی ها نسبت به وضعیت بازار ارز در ایران بود. تقریبا موکبی نبود که در آن توقف کنیم مگر آن که بحث قیمت دلار و دینار و ریال را از ما می پرسیدند. کاش مسئولان مان می دانستند و برای این وضعیت فکری می کردند تا مردم کشوری که در بسیاری از علوم و فنون، محترم و مفتخر است به خاطر ارزش پولشان سرافکنده و شرمسار نشوند!
یکی دیگر از موضوعات مهم مسیر کاظمین به کربلا، کمبود غرفه های فرهنگی است. در طول مسیر تا چشم کار می کند موکب های رنگارنگ و مجهزی را می بینید که به زائران غذا، نوشیدنی و جای خواب می دهند؛ اما دریغ از موکب هایی که خدمات فرهنگی و خوراک روحی ارائه بدهند. این در حالی است که مسائل فرهنگی در عراق بسیار مورد بی مهری قرار گرفته است و اگر همه همّت موکب ها صرف ترویج یک اندیشه ی راهبردی مانند اتحاد جهان اسلام بشود، معقول است!
به هر حال امیدواریم پیاده روی باشکوه اربعین حسینی سال به سال تاثیرگذار تر و چشم گیر تر از سال قبل برگزار شود و اشکالات و نواقصش هم برطرف شود./۹۱۸/ی۷۰۳/س
علی بهاری